افسانههای ترسناک پنهان در طبیعت شگفتانگیز ایسلند (قسمت دوم)
افسانههای ترسناک ایسلند را در هر گوشهای از طبیعت چشمنواز آن خواهید شنید؛ چرا که مردم ایسلند با افسانههای ترسناک زندگی میکنند.
افسانههای ترسناک؛ بابانوئل بچهخوار
یکی دیگر از محبوبترین جاذبههای طبیعی در ایسلند است. ناحیهای در شمال ایسلند که صخرههای منحصربهفرد گدازهای آن شهرت جهانی دارد.
این ستونهای آتشفشانی و دالانهای گدازهای با قدمتی در حدود ۲۳۰۰ سال چشمانداز شگفتی برای دیمموبرگیر خلق کردهاند و اگر قلمرویی را برای ترولها و الفها قائل باشیم، این مکان در صدر فهرست ما قرار میگیرد. مکانی مخوف و تاریک که نیروهای زمینشناسی، جهان طبیعی و قوهٔ خلاقیت انسانها را پشتسر گذاشتهاند.
عجیب نیست که این سازههای دراماتیک منبعی برای خلق اسطورههای تاریخی شمرده شوند. ماوایی بسیار خوب برای گریلای غولپیکر نیمهترول و نیمهجادوگر که شیفته گوشت کودکان خجالتی است. این هیولا ۱۳ فرزند نیز دارد که به غولبچههای یول معروف هستند.
در واقع جشن ایام کریسمس برگرفته از رفتارومنش مخوف این افسانههای ایسلند است و میتوان گفت آنها نسخه اصلی و مخوف از بابانوئل جدید هستند.
غولبچههای گریلا در آخر سال بسیار پرجنبوجوش هستند. ۱۳ روز مانده به کریسمس کودکان ایسلندی کفش خود را بیرون از پنجره قرار میدهند تا هدیه سال نو در آن گذاشته شود.
البته درصورتیکه رفتار خوبی داشته باشند هدیه خود را درون کفش خواهند یافت؛ لیکن کودکان بیادب و شیطانصفت چیزی که نصیبشان میشود یک سیبزمینی فاسد است. حتی ممکن است توسط غولبچههای گریلا ربوده شوند و بهعنوان شام از آشپزخانه گریلا سردربیاورند.
لولو بیلولو
گریلای مخوف گربه غولپیکر سیاهوسفیدی نیز دارد که تنها یکبار در سال غذا میخورد.
این گربه هولناک تا زمانی که بچهها هدایای کریسمس خود را باز کنند منتظر میماند و کودک بینوایی که لباس نو هدیه نگرفته بودند را بهعنوان وعده غذای سالیانه خود انتخاب میکرد.
در سال ۱۷۴۶ کار به جایی رسید که دولت با کودکانی مواجهه شد که از وحشت خورده شدن بهحال نزاری افتاده بودند و استفاده از افسانههای ترسناک برای چنین آموزشهای در ایسلند را رسماً ممنوع اعلام کرد.
هنوز نیز بعضی بهظرفیت وحشتآفرینی این افسانهها معتقدند و شما نیز میتوانید در سریال محبوب ماجراجوییهای هراسانگیز سابرینا قسمتی در رابطه با همین افسانه را تماشا کنید.
در حقیقت برخورد سیلی از جریانهای گدازهای که از آتشفشان هورفجول که دهانهای بیش از یک کیلومتر دارد با زمینهای باتلاقی و مرطوب منطقه منجر به ساخت این عوارض شگفتآور و افسانههای هولناک شده است.
سقوط مرگبار
شبه جزیره اسنیفیلسنز در غرب ایسلند مملو از آبشارها، کوهها، زمینهای گدازهای، روستاهای جذاب کنار ساحل و برخی از جزایر با سواحلی پوشیده از ماسههای طلایی و صورتی است و به ایسلند کوچک نیز معروف است.
آتشفشان معروف اسنیفلسیوکول نیز در این شبهجزیره جاخوش کرده و یکی از نمادهای مشهور ایسلند بهشمار میرود. کوهی که به لطف ژول ورن فرانسوی شهرت جهانی نیز پیدا کرد تا در رمان معروفش راهی برای ورود به مرکز زمین باشد.
در حقیقت سراسر شبهجزیره تحت تاثیر ماجرای افسانهای به نام بائردر اسنیفیلسنز است. بائردر پدری نیمه تیتان و مادری بسیار زیبا از نژاد انسان داشت. ازاینرو بائردر نیمهانسان و نیمهترول نیز بسیار جذاب و خوشاندام بود.
دره مرگبار رودلفدر
دره شگفتانگیز رودلفدر گویای تراژدی بزرگی در زندگی بائردر است. جایی که رخدادی تلخ بین بائردر، دختر بزرگش هلگا و فرزندان برادر ناتنی بائردر رخ داد.
روزی برادرزادههای بائردر، هلگا را به دیدن کوه یخی در میان اقیانوس میبرند. ناگهان هلگا به درون اقیانوس سقوط میکند و امواج بیرحم اقیانوس نیز او را با خود میبرند.
بائردر که غم از دست دادن فرزند او را بیتاب کرده، برادرزادهها را مقصر میداند.
بائردر خشمگین با قدرت شگفت خود برادرزاده بینوا را به میان کوهها و درون دره عمیق پرتاب میکند؛ ولی این سقوط مرگبار حاصلی جز پشیمانی به بار نمیآورد. بعدها معلوم میشود که هلگا نمرده است.
دره مرگبار رودلفدر مکان آن سقوط مرگبار و محل شگفتانگیز و زیبایی از آبشار یخی است. مکانی فراموشنشدنی در تاریخ افسانههای ترسناک ایسلند که هنوز هم میتواند خالق داستانهای جدیدی باشد.
استخوانهای ولوا
در شرق ایسلند بزرگراهی است که به شهرهای ساحلی ریدارفجوردر و اسکیفجوردر میرسد. شهرهایی که هر دوی آنها در کنار آب قرار گرفتهاند.
ریدارفجوردر بهعنوان بزرگترین آبدره و اسکیفجوردر بهعنوان بزرگترین مرکز صنعت ماهیگیری با آبشارهای کوهستانی زیبا شهرت دارد.
در فاصله کمی از این بزرگراه زیر تودههایی از سنگ زنپیشگو یا بهقول بومیان منطقه ولوا آرام گرفته است. افسانهها میگویند، او قرنها است که محافظ این دو شهر بوده و حتی پس از مرگ نیز آنها را بیپناه نخواهد گذاشت. این حفاظت تا مادامی که استخوانهای ولوا در آنجا دفن است، ادامه خواهد داشت.
ماجرای حمایت ولوا یا زنپیشگو به سال ۱۶۲۷ بازمیگردد. زمانیکه دزدان دریایی قصد داشتند با نقشهای غافلگیرانه به ساحل شرقی حمله کنند و شهرها را غارت کنند؛ ولوا که استعدادی فراطبیعی داشت یکقدم از آنها جلوتر بود. او مه غلیظی تولید کرد که دزدان دریای را از انجام حمله پشیمان کند و به راه خود در اقیانوس ادامه دهند.
افسانههای ترسناک زاده طبیعت ایسلند
ترولها و الفها که دیده نمیشوند در فرهنگ ایسلند ریشه عمیقی دارند. البته میتوانید بگوید که آنها وجود ندارند ولی هرگاه به ایسلند سفر کنید احتمالاً شما نیز تغییر عقیده خواهید داد. جایی که هر چیزی نیمی از هر چیز است، وقایع خارقالعادهٔ زیادی رخ خواهد داد.
تصاویر نویسندگان دیدگاه از Gravatar گرفته میشود.