کد پاسخ به زندگی در هستی و همه چیز سرانجام توسط ریاضیدانان شکسته شد
کد پاسخ به زندگی در هستی و همه چیز سرانجام توسط ریاضیدانان شکسته شد. همه ما میدانیم که به لطف راهنمای The Hitchhiker برای کهکشان، «عدد 42» کد پاسخ به زندگی در هستی و همه چیز است. اکنون، ما همچنین میدانیم که این عدد مجموعی از سه مکعب (توان سوم) است. با جزییات خبر در ادامه همراه دینو باشید.
پیشینه کد پاسخ به زندگی
دهها سال است که دانشمندان متعجب هستند. آنها درگیر این موضوعند که آیا هر یک از اعداد 0 تا 100 در صورتی که یک مکعب، همان عددی باشد که سه بار در خود ضرب میشود، میتواند به عنوان مجموع سه مکعب قرار گیرد؟ میدانیم که دو مکعب برابر با هشت است. عدد 42 تاکنون آخرین شماره بدون راه حل اثبات شده بود.
«اندرو ساترلند»، ریاضیدان MIT به Gizmodo گفت:
این عالی است. شما در حال جستجو هستید و امیدواریدکه پاسخ را بیابید. شما فقط نمیدانید که آیا الگوریتم شما میتواند آن را پیدا کند یا خیر. صبر میکنید و صبر میکنید. دقیقا وقتی در نقطه دست کشیدن هستید، این عدد خودش را نشان میدهد. بسیار خوشحالکننده است.
معادله مربوط به کد پاسخ به زندگی
بر اساس این بیانیه مطبوعاتی، محققان «اندرو ساترلند» در MIT و «اندرو بوکر» در دانشگاه بریستول در انگلستان با استفاده از بیش از یک میلیون ساعت زمان محاسبات در Charity Engine نتیجه مورد نظر خود را یافتند. Charity Engine یک بستر محاسباتی است که از 500,000 رایانه خانگی توان پردازش را میگیرد تا نوعی ابر رایانه در سطح جهان تولید کند. معادله پیدا شده، همانطور که در صفحه اصلی بوکر و ساترلند ظاهر شد، این است:
(-80538738812075974)^3 + 80435758145817515^3 + 12602123297335631^3 = 42
هدف معادله
ریاضیدانان از زمان «لوئیس جی. ماردل» در دهه 50 میلادی در تلاشند به حل معادله a3 + b3 + c3 = n بپردازند. جایی که n تعداد علاقه (در این مورد 42) و a ،b و c راهحلهایی باشد که به دنبال شکارشان هستیم. دانشمندان a ،b و c را برای همه اعداد کمتر از 100 – به جز استثنائات اثبات شده که راهحلی برای آنها وجود ندارد – و همچنین 33 و 42 پیدا کردهاند. بسیاری از استثنائات از اثبات جداگانهای حاصل میشود که تمام مکعبها یا مضربی از 9 میباشند یا یک عدد صحیح دور از مضرب 9 در خط اعداد هستند. این بدان معناست که سه مکعب جمع شده در کنار هم فقط میتوانند منجر به اعدادی سه واحد یا کمتر به دور از مضرب 9 شوند.
شما هرگز نمیتوانید سه مکعب به یک عدد چهار یا پنج واحد به دور از مضرب 9 اضافه کنید. اما 33 و 42 استثنا بودند. هر دوی آنها سه واحد از چند برابر 9 فاصله دارند، اما هیچ یک راهحل اثبات شده نیز نداشتند. ریاضیدانان تصور کرده بودند که هر دو شماره – و هر شمارهای غیر از آن که صریحا ممنوع است – باید راهحلی داشته باشند، اما اثباتی وجود ندارد که صریحا چنین بگوید. بوکر که با یک فیلم YouTube در مورد این موضوع تشویق شده بود، الگوریتمی را برای یافتن پاسخی برای این مشکل ایجاد کرد و در اوایل سال جاری یک راهحل برای n = 33 یافت. اکنون او و ساترلند پس از ماهها تلاش بیشتر، راهحلی برای n = 42 پیدا کردهاند.
الگوی اصلی
ساترلند میگوید:
این موضوع مثل برنده شدن در قرعه کشی است. اگر به اندازه کافی بالا بازی کنید، تضمین میکنید که برنده شوید؛ اما، هیچ تضمینی برای اینکه این برنده شدن چه مدت طول میکشد وجود ندارد.
اکنون تعداد زیادی عدد کوچکتر از 1,000 بدون راهحل مجموع سه مکعب وجود دارد؛ ولی، من بیشتر به مجموع سه مکعبی که عدد 3 را تولید میکنند علاقهمند هستم.
ریاضیدانان از آن زمان ثابت کردهاند که 1 و 2 راهحلهای بینهایت بینظیری از یک الگوی قابل پیشبینی دارند. آنها فقط برای عدد 3 راهحل ساده و بیاهمیتی یافتند (به عنوان مثال 1 مکعب + 1 مکعب + 1 مکعب = 3). آنها هنوز هم نمیدانند چه زمانی راهحل دیگری با عدد بزرگتر ظاهر میشود. اگر به نظر میرسد که این موضوع، بیمعنایی در ریاضی است، اینطور نیست. این معادلات Diophantine، که در آن شما باید چندین ناشناخته را با یک مقدار شناخته شده ترکیب کنید، در تمام محاسبات در الگوریتمهای مختلف استفاده میشوند. آنچه این محققان واقعا انجام میدهند، یافتن نکاتی در مورد منحنیهای بیضوی، یک ایده اصلی ریاضی است که در رمزنگاری استفاده میشود و مواردی مانند بیت کوین را تضمین میکند.
اما اگر به هیچ یک از اینها اهمیتی نمیدهید، فقط بدانید که کد پاسخ به زندگی در هستی، جهان و همه چیز اکنون یک سوال پوچ دیگر دارد که باید با آن کنار بیایید!
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید: دانشمندان در جستجوی جهان معکوس هستند : ممکن است روبرویتان وجود داشته باشد
بیشتر بخوانید: کوتاهترین مقاله علمی جهان که فقط در 5 خط نوشته شده است!
من نمیدونم کاربر unknown از بیان این مزحرفاتشون چه نتیجه ای میخواد بگیره … ریاضی نبود همین الان تو نمیتونستی بشینی پای دستگاه هوشمندت و این اراجیف ذهنی ات را به خورد جامعه بدهی … ریاضیات پایه جهان هستی است و قوانین الهی همگی بر پایه اصول ریاضی است و اینکه من و تو درک نمیکنیم اصل قضیه منتفی نمیشه … صفت به درد نخور بودن که شایسته نادانهایی چون شماست را به ریاضی نسبت ندهید لطفاً …
:ل حرف من اینه که همه چیز یک فرمول مشخصی داره که فیزیک اینجوری هست و ریاضی چیزی جز عمل های اصلی جمع و منها نیست مع ضرب و نقسیم و باقی مانده تقسیم خلاصه ی همین 2 عمل هستن که بهتره همین هاهم به فیزیک اضافه بشه و کلا چیزی به نام ریاضی حذف بشه
ریاضی فقط استفادش زیاده تو مثلا یک گیاهیُ بخوای توی باغچت بکاری باید فاصله طبق فاصله معینی بکاریشون چون فلان گیاهی اینجوری هست این یعنی یک فرمول از پیش تأیین شده در کار هست و براساس اندازه باغچه چندتا می تونی بکاری اینجا ریاضی استفاده میشه که با یک ضرب جواب بدست میاد
فیزیک یعنی اینکه فلان چیز فرمولش میشه این تقسیم بر این و مثلا ضربدر 100 حالا تو براساس این فرمول مشخص با استفاده از چهار عمل اصلی ریاضی و مقدار از اون چیزی که می خوای استفاده کنیُ بدست بیاری
کلا دارم میگم همین عمل های اصلی ریاضی به فیزیک اضافه بشه دیگه چرا بگیم ریاضی
اما یه سری چیزهای عجیب غریب وارد ریاضی کردن که اصلا هیچ کاربردی در زندگی واقعی ندارن فقط باید در دوره ی تحصیل پاسشون کنی همین
معنی اصلی حرفم اینه که واسه اینکه ریاضی مهم جلوه کنن کلی آتُ آشغال بدرد نخور توش ریختن که اینُ زمانی می تونی درک کنی که اینُ بفهمی که واسه مجافظ کاری شرایطُ سخت می کنن
بورو داستان اینکه چرا کیبوردها qwerty هستنُ بخون
یک شخص واسه اینکه تایپ کردنُ سخت تر کنه این ترکیبُ درست کرد و کاری کرد بشه استاندارد
کله چیزهایی که دورو برت میبینی در اصل براساس قوانین فیزیک مشخص طبیعت هست و ریاضی محاسبه کنندست
من یادمه فیزیکُ راحت تر یاد میگرفتم نسبت به مزخرفات ریاضی و نمره بالاتری هم می گرفتم
ریاضی توی مدرسه یا دانشگاه بیشتر برای تست هوش طرف هست جز این استفاده دیگه ای نداره واسه همینه که انقدر مهم جلوه میدنش توی جامعه علمی
تو یک ساختمانُ می خوای بسازی نگاه می کنی استحکام فلان ماده چقدره و زمین اونجا در چه وضعیتی هست که تا اینجا میشه فیزیک براساس اینا و اندازه ای که می خوای بسازی چقدر باید بکنی و تا چه حد می تونی بری بالا میشه ریاضی و اینکه براساس مسافت سقط چه میزان وزنُ می تونه تحمل کنه اینم میشه ریاضی که همه ی اینا با چهار عمل اصلی بدست میاد
پردازنده کامپیوتر وقتی بهش میگی 10 ضربدر 10 چیزی که اتفاق می افته عمل حلقه ی جمع هست یعنی 10 ده بار جمع 10 میشه
حیف اینهمه وقتی که گذاشتن برا چیزی که خودشون نمیدونن چی میگن چه برسه به فیلسوف هایی که اینجا صدتا خط تشریحش کردن دروغ میگم حالا الان یه سری میگن تو چی حالیته
علم یا شبه علم یا اتلاف وقت! همگی مخاطبان خاص خودشون را همیشه داشتند و دارند. چه میشه کرد؟!
هدفت از سرچ کردن این عدد چی بود؟
سرگرم کردن دوستان مشتاق!
عالی
🙏🙏🙏
این مقاله نه تنها به درستی ترجمه نشده بلکه بدون اشاره به پیشینه ی مطالب بحث شده، خواننده را به سردرگمی و اشتباه می اندازد.
برای چند دهه (عده ای از) ریاضیدان ها به دنبال این بوده اند که آیا می توان هر عدد کوچکتر از 100 را به صورت جمع سه عدد مکعب نوشت. به جز استثناهای اثبات شده (اعدادی که ثابت شده که نمی توانند حاصل جمع 3 عدد مکعب باشند) تنها دو عدد دیگر یعنی 33 و 42 باقی مانده بودند که به صورت حاصل جمع سه عدد مکعب نوشته نشده بودند.
از طرف دیگر در مجموعه کتاب های داستان طنز علمی-تخیلی “راهنمای سفر به کهکشان” نوشته ی داستان نویس و طنزپرداز انگلیسی داگلاس اَدمز، عدد 42 به عنوان یگانه پاسخ به “پرسش نهاییِ زندگی، هستی و همه چیز” معرفی شده که بعد از 7.5 میلیون سال پردازش توسط یک ابرکامپیوتر کشف شده است. این عدد 42 واقعا پاسخی به پرسش بزرگ زندگی و هستی نیست بلکه در این داستان طنز اینگونه معرفی شده است. داستانی که مثل داستان های هری پاتر تهی از ارزش علمی و حاصل تخیلات است.
اوایل امسال میلادی راه حل عدد 33 پیدا شد و اکنون دو پژوهشگر توانسته اند پس از محاسبات طولانی کامپیوتری روی الگوریتم نوشته شده توسطشان، پاسخی برای عدد 42 نیز بیابند. یعنی توانسته اند عدد 42 را به صورت حاصل جمع سه عدد مرکب بنویسند.
مقاله نویس هم برای اینکه اشاره ای به این کتاب داستان داشته باشد، به جای عدد 42 از عبارت ” پاسخ به پرسش نهاییِ زندگی، هستی و همه چیز” استفاده کرده است 😐
قسمت خنده دار ماجرا اینجاست که طرفدارهای این مجموعه داستان، دلایل زیادی درباره ی انتخاب عدد 42 به عنوان پاسخ به “پرسش نهایی زندگی، هستی و همه چیز” مطرح کرده اند. دلایلی که بعد از دانستن علت اصلی انتخاب 42 توسط نویسنده، بسی خنده دار به نظر می رسند 😅 علت اصلیِ بیان شده توسط خود نویسنده داگلاس اُدمز این است که این پاسخ باید چیزی کاملا بی معنی و مفهوم می بود و چه چیزی بهتر از یک عدد، آن هم یک عدد خیلی معمولی. و به صورت کاملا اتفاقی عدد 42 را انتخاب کرده است 😏
این طرفدارها این گونه اند دیگر. مثل آن عده که وقت می گذارند و زبان های من در آوردی در فیلم های جنگ ستارگان یا بازی تاج و تخت را یاد می گیرند!!! 😂 🤣 😂
تازه فهمیدم قضیه چیه. سپاس 😉
اون طرفدارارم خوب اومدی 😆
اینکه ریاضیات پایه برای مردم عادی کاربرد داره و ارزش اون رو در رده های بالاتر نمیدونند رو باید با حذف ریاضی از تمامی صنایع حتی پزشکی که فرمودند به بقیه فهموند و در قسمت بعد میخواستم بگم این معادله چیز جذابی نداشت البته برای من البته الگوریتم اعداد و نظریه های اون جالبه ولی کسی اون رو میخونه که وارد دنیای کامپیوتر بشه
سلام
خوب این الان چه استفاده ای داره! البته قبول دارم توی دنیای برنامه نویسی کاربرد داره و میشه برای رمزگذاری استفاده کرد ولی می خوام بدونم چه کاربردی داره واسه بهتر کردن زندگی که این همه وقت گذاشتن و هزینه کردن تا حلش کنن
من کتابایی ریاضی و کلا هرچیزی که شبیه ریاضی باشه البته بجز فیزیک هرچی دیدم 90 درصدش بی استفادست هرکی تاحالا این همه درس خوانده موقع کار و حتی کاری که بخواد در راه علم یک کاری انجام بده یا یک چیزی اختراع کنه یا کشف کنه همش از محاسبات اصلی استفاده کرده
مثله بدست اوردن مساحت یک شیئ یا درجه باتوجه به فرمولایی که براشون ساخته شده و ضرب تقسیم بعلاوه منها توان از ریاضی فقط همینا استفاده میشن و بقیش توی دنیای واقعی هیچ کاربردی نداره و استفاده کردن ازشون فقط حالت نمایشی دارن
فیزیک هم به همین شکل یه زمان فیزیک پاک بود اما اینم خیلی وقته آلوده شده به مطالب زائد و 50 درصد معادله ها یا فرمولای فیزیک هیچ کاربردی ندارن و میشه بدون استفاده ازشون به آخر علم هم رسید و استفاده ازشون فقط حالت نمایشی داره
معمولا فرمول باید به یه چیزی وصل باشه ولی خیلی از فرمولا اینطوری نیستن
تنها چیزیُ که نمی تونن آلوده کنن زیست شنایی یا رشته دکتری هست برای همین مجبورن به یک شیوه ی دیگه عمل کنن و باصطلاح کتاب های پیک بهاری دبستانُ زیاد می کنن
مثلا کسی بره رشته دندان پزشکی بلفرض مثلا 3 تا کتاب تخصصی باید بخونه که احتمالا تاریخ نویسی هم ترکیبش کردن و خیلی جاها باید زندگی نامه هم بخونه و مثلا 6 تا کتاب نامربوط به رشته هم باید بخونه
و اینجوری می خوان علم سریع پیشرفت کنه
“ضرب تقسیم بعلاوه منها توان از ریاضی فقط همینا استفاده میشن و بقیش توی دنیای واقعی هیچ کاربردی نداره و استفاده کردن ازشون فقط حالت نمایشی دارن”
شما راجع به همان سیاست و علوم انسانی نظر بدهی، خیلی بهتر است. بسیاری از وسایلی که در طول روز استفاده می کنی حاصل ریاضیات است و همین اینترنت و شبکه های کامپوتری و 4G و 5G که زندگی و اقتصاد آدمی را متحول کرده اند بر پایه ی ریاضیات (نظریه ی گراف و معادلات دیفرانسیل) بنا گشته اند. اگر این ریاضیات “به درد نخور” نبود، الآن آدم ها همچنان مثل 40 سال پیش زندگی می کردند 😑
سلام
از کامپیوتر سر در میاری قطعا نه چون اگه سر در می اوردی نمیومدی چنین نظری بدی
همین کامپیوتری که میگم هرچیز محاسباتی توی دنیای مجازی کاربرد داره ولی در سطح زبان ماشین که می رسی چیزی جز بلوک های رشته و عمل های اصلی ریاضی یعنی افزایش یا کاهی یا به عبارت دیگه بعلاوه یا منها و ضربُ تقسیمُ توان هم برپایه همینا انجام میشن مثلا 2*3 میشه 2+2+2 و کله محاسبات اینجوری انجام میشه یا مثلا توی برنامه نویسی بخوای عملیات توانُ پیاده سازی کنی باید عددی که میگیری با حلقه تبدیلش کنی به علاوه که در زبان ماشین هم محاسبه ضرب به همین شکل انجام میشه
من نگفتم ریاضی کاربردی نداره من گفتم ریاضی همان محاسبات اصلیش کاربرد دارن بدست اوردن مساحت یک شیئ و عمل های اصلی و بقیش به هیچ دردی نمی خوره
بدست اوردن مساحت یعنی منظورم همون بدست اوردن اندازه زاویه هاست یا مرکز شیئ و غیره مثلا شما اندازه یک دایررو داری و باید بر همین اساس مرکزو طبق معادله یا درواقع فرمولی که داره باید بدست بیاری
شما مثلا بخوای یک ماشین پیشرفته بسازی مثله بوگاتی تنها چیزایی که بکارت میان از ریاضی اندازه گیری یک شیئ و محاسبات اصلی هستند و بقیش میشه قوانین فیزیک
مثلا باد با این سرعت این مقدار فشار وارد می کنه که عددش این هست یا آلمینیوم میزان مقاوتش در هر 10 میلیمتر انقدر هست یا مثلا با اهرم سرو کار داری و جاذبهُ اینجور چیزا و بقیشم میشه شیمی و واکنش پذیری مثلا اگر این فلز که چنین خاصیت هایی داره و با این ماده که این خاصیت هارو داره ترکیب بشه اینجوری میشه
دیگه رادیکالو ایکسُ ایگرگُ سینوسو کسینوسو این چیزا مسخره بازی هست
ما اگر اون عمل های اصلی محاسبات ریاضیُ به فیزیک نسبت می دادیم درس ریاضی بی معنا ترین درس و کلمه میشد
تمام چیزهایی که دورو برت میبینی ساخته شده با کشفیات و علمی فیزیک هست
علم فیزیک یعنی هر ماده فرمول مخصوص به خودشو داره که با تست کردن بدست میاد مثلا اگر یک فلز جدید کشف بشه برای اینکه ببینن چه کاربردهایی داره برای چیزهایی که نیاز دارن امتحانش می کنن و فرمولشو می نویسن و بعدش هرچیزیُ بخوان باهاش بسازن روی کاعذ با فرمولی که داره میسازن
یا مثلا حتی اگر بخوای یک هواپیما بسازی 5 درصدش میشه ریاضی که فقط محاسبات اصلی هستند مثلا چجوری بالرو اندا گیری کنی جحوری اون شیئ یا این شیئُ اندا گیری کنی و 95 درصدش میشه فیزیکُ شیمی
و توی فیزیک هم گفتم که فرمولی که پشتوانه ای نداشته باشه بیفایده هست
کتاب های درسی خیلی وقته که آلوده شدن به مطالب بی استفاده
برای اینه که فقط افراد خاصی بتونن به بالاها برسن
مغز انسان معمولی نمی کشه و یک شخص معمولی بخواد یک حرکت علمی بزنه مغزشو پر می کنن خزعبلات مثلا علمی که اصلا علمی نیست
اکثرا مثله شما فکر می کنن ولی وقتی وارد دنیای واقعی بشی هیچکدوم از اون محاسبات پیچیده ریاضی بکارت نمیان
اینم بخاطر اینه که سرتون داغه با درس خواندن از روی تعاریف و فکر می کنید یللی تللی نیست
درحالی که بیشتر مطالبی که از کتاب های درسی می خونید وقت تلف کردن هست اما چون همه طرفه سختی و تشویق بهمراهش هست باعث میشه چنین فکری نکنید
من ندیدم غیر از محاسبات اصلی ریاضی بقیش واقعا کاربردی داشته باشه و همونطور که گفتم بعضی هاش می تونه استفاده بشه توی دنیای واقعی ولی فقط حالت نمایشی داره یعنی چه استفاده بشه و چه نشه هیچ تأثیری ندارد
هرچیزی هم دورو برت میبینی علم فیزیک شیمی و زیست هست کله علم این جهان به همین 3 تا خلاصه میشه
😊 😅 😊
اگر واقعیت هم به همین سادگیِ توصیف شما بود که الآن همه ی کشورها داشتند هواپیما می ساختند! اگر همه دیدی مثل دید شما داشتند، هواپیماها الآن هم در حد همان هواپیمای برادران رایت باقی مانده بودند! 😉
حتی برای تحلیل بارهای وارد بر یک سازه ی کوچک مثل یک ساختمان مسکونی و سپس طراحی و ساخت آن نیاز به حساب دیفرانسیل و انتگرال است چه رسد به طراحی و ساخت یک برج 500 متری و یا یک هواپیما یا قطار سریع السیر 😐
واقعیت این است که فیزیک بدون ریاضیات، حداقل 80% ارزش و مفاهیم خود را از دست می دهد. همانند بسیاری از اقتصاددان های بزرگ (از جمله “جان نَش” که به احتمال زیاد بسیاری از مردم با او در فیلم “یک ذهن زیبا” آشنا شده اند)، بزرگترین فیزیکدان ها (از جمله گالیله، نیوتن، مکسوِل، شرودینگر، اینشتاین، هایزنبرگ، دیراک و …) هم در واقع ریاضیدان های بزرگی بوده اند. هر گونه پیشرفت واقعی در علم فیزیک کاملا وابسته به ریاضیات است.
این که ریاضیات پیشرفته به کار 99% مردم این جهان نمی آید و می توانند بدون فهم ریاضیاتِ سطح بالا و فقط با تکیه بر ریاضیات ابتدایی به زندگیشان ادامه دهند، به معنای بی اهمیت و به درد نخور بودن ریاضیاتِ پیشرفته نیست. دلیلش این است که برای پیش بردنِ مرزهای دانش و صنعت اصلا نیازی نیست که همه ی مردم توانایی درک ریاضیات پیشرفته را داشته باشند. همین که چند هزار نفر در این دنیا بتوانند این ریاضیات پیچیده را درک کنند کافیست تا بشر بتواند به ماه و مریخ برود. پس نکته اینجاست که ریاضیات سطح بالا که حداقل 95% مردم این جهان از درک آن ناتوان و فراری اند، بی اهمیت نیست و برعکس حیاتی و فوق العاده ضروری است، و در این میان مساله ی بی اهمیت، ناتوان و فراری بودن اکثریت مطلق مردم جهان از فهم ریاضیاتِ پیشرفته است. به طور مثال همین که فقط یک نفر از بین میلیاردها نفر بتواند از چنان بینش و فهمی از ریاضیات برخوردار شود کافیست تا یک نظریه ی انقلابی مثل نظریه ی نسبیت به وجود آید.
اکثریت مطلق افرادی که از بازی های کامپوتری، اینترنت، نرم افزارهای کامپیوتری، گوشی های هوشمند و … استفاده می کنند، ایده ای درباره ی این که این ابزارها دقیقاً چگونه به وجود آمده اند و کار می کنند، ندارند اما اگر هیچ کس در این جهان از چگونگی کارکرد این ابزارها آگاه نبود، آیا اصلاً این امکانات به وجود می آمدند؟ با بیان این مثال ها می خواهم این نکته ی کلیدی را روشن کنم که این واقعیت که اکثریت مردم جهان نیازی به دانستن ریاضیاتِ سطح بالا برای گذرانِ زندگیشان ندارند، ذره ای از اهمیتِ عظیم ریاضیات در پیشرفت علم و فناوری و سطح زندگی بشر نمی کاهد.
کافیست همین هوش مصنوعی که الآن بسیار مورد توجه قرار گرفته است و در آینده ی نزدیک دگرگونی های اساسی در اقتصاد و فناوری و زندگی بشر ایجاد خواهد کرد را در نظر بگیرید. آیا با تکیه بر ریاضیات ابتدایی و چهار عمل اصلی می توان آن را فراگرفت و بر آن مسلط شد؟ برای پاسخ به این پرسش فقط کافیست یکی از کتاب های ابتدایی و شناخته شده در این زمینه را ورق بزنید تا ببینید نیازمند به چه سطح بالایی از ریاضیات است.
برای بررسی علمی و مدل سازی هر پدیده ی طبیعی و یا انسانی باید از معادلات دیفرانسیل استفاده کرد و آن پدیده را به صورت یک معادله ی دیفرانسیل بیان کرد. در آخر این که “ریاضیات زبان علم است” و هرگز نمی توان این واقعیت را که بزرگترین دانشمندان جهان بارها و بارها بیان کرده اند را خدشه دار کرد.
سلام
ریاضی علم نیست ولی میشه بهش گفت همون زبان علم
ریاضی فقط برای انجام محاسبات است و من هیچوقت نگفتم فقط محاسبات اصلی بکار میان من گفتم محاسبات اندازه گیری اشیاء هم بحساب میان یعنی همون محاسباتی که برای مثلا اندازه گیری باله های هواپیما نیاز هست یا محاسباتی که برای ساخت ساختمان نیازه که با ترکیب قوانین فیزیک انجام میشه
دقیقا منظورم اینه که الان از 100 درصد ریاضی فقط چیزی حدود 30 درصد یا کمتر نیاز هست که پر استفاده ترین هاش محاسبات اصلی هستند چون پایه ی همه ی انواع محاسبات براساس محاسبات اصلی شکل گرفتن یعنی چند عمل اصلی و یه سری فرمول های اندازه گیری اشیاء و بقیش هیچ استفاده ای نداره و تنها جایی که واقعا کاربرد دارن محاسبات پیچیده فقط توی دنیای مجازی یعنی برنامه نویسی هست و توی دنیای واقعی بکار نمیان که اینُ هم توی دو نظر قبلیم گفتم
و منظورمم این نبوده که فقط برای زندگی کردن استفاده بشن بلکه گفتم با همین مثلا 30 درصد میشه تا ته علم رفت
ساخت پردازنده کامپیوتر نیاز به هیچ یک از محاسبات سطح بالا و فوق پیچیده ریاضی نداری و برای ساخت پردازنده 90 درصد با قوانین و فرمولای فیزیک سرو کار داری
زبان ماشین که زبان فیزیکی بحساب میاد و روی پردازنده سوار میشه مثله سوئیچ خاموش و روشن کردن میمونه و فقط با رشته های از پیش تعریف شده سروکار داری و مثله ساخت یک ساختمان باید یک معماری چینش برای استفاده بسازی که دعوا هم سره بدست اوردن معماری هست
اطلاعاتی که توی هارد ذخیره میشه چیزی جز رشته و صفرو یک بی معنی نیست و اطلاعاتی که از سیپیو رد میشه چیزی جز صفر و یک بی معنی نیست
اگر بخوام بگم ریاضیات پیچیده در پایینترین حالت کامپیوتر چقدر نقش داره می تونم بگم بعلاوه + و منها _ همین یعنی یا اضافه شدن یا کاهش اینجوری به بقیه قطعات داده میشه 1111 یا 0101
و این ما هستیم که براساس همین صفرُ یک تصمیم میگیریم به چی تبدیل بشه و چی توی مانیتور به نمایش در بیاد که این به عهده کارت گرافیک
گرافیک فقط حکم نمایش اطلاعات رو داره
یک کاراکترو فرض کن تمام سیستم حرکتیش کاره سیپیو هست و چیزی که به نمایش در میاد کاره گرافیک هست که البته باهم در ارتباطن در این مورد سیستم حرکتی حالا از این مورد بگذریم بیخودی طولانی میشه و لازم به توضیح نیست
بنا به توضیحاتی که دادم میبینی که محاسبات پیچیده ریاضی در ساخت سیپیو و گرافیک و رم و غیره هیچ کاربردی نداره و اگر بخوام بطور کلی بگم بیشتر از 90 درصد ساخت این چیزا علم فیزیک و شیمی هست اما در سطوح بالای برنامه نویسی ریاضی همه ی محاسباتش کاربرد داره که می تونیم برای ساده نویسی و انجام کارهای بزرگ در اندازه های کوچک استفاده کنیم مثلا فرض کن محاسبه ضرب یا توان نباشه می دونی چقدر کار سخت میشه
یا یه مثال نا ربط شبیه بخوام بزنم مثلا تابع توی زبان برنامه نویسی اسمبلی که مفسرش سیپیو هست وجود نداره اما ساختارش در زبان های میانی یا سطح بالا بوجود اومده و بدون چنین ساختاری نمیشه کارهای بزرگُ انجام داد و بعضی کارهارو اصلا نمیشه انجام داد
درضمن من نظریه نسبیت رو راجب زمان قبول ندارم چون زمان اصلا وجود نداره و فقط براساس ساختار قابل توضیح دادن هست و همینطور قابل تغییر
براساس نظریه نسبیت
(جرم و انرژی با هم همارز هستند و به هم تبدیل میشوند.)
حالا براساس این نظریه سوال اینجاست این همه ساله که روی این نظریه مانور میدن و روش کار می کنن و به عقیده خودشون به همه چیش دست یافتن چرا هنوز به انرژی بی نهایت نرسیدیم و حتی علیه انرژی بی نهایت برنامه میسازن
چرا هنوز در ابتدایی ترین حالت استفاده از انرژی هستیم
همه ما می دونیم که مغناطیس هیچ توضیحی برای وجودش نیست یک میدان کاملا نامرئی که ضد ماده هم برش اثری ندارد اما در نظریه نسبت به نور تشبیح شده
طبق نظر نسبیت هیچیز نمی تواند سریع تر از نور در خلاء حرکت کند ولی دیدیم یک خلاء مغناطیسی طبیعی این نظریرو رد کرد
نیازی نیست یک شیئ به سرعت نور برسه، برای سریعتر از نور حرکت کردن فقط کافیه در حالت ایستاده به سرعت نور برسه کاری که خلاء مغناطیسی طبیعی انجام داد
فرض کن توی یک سیاره ای زندگی می کنی که میدان مغناطیسی کاملا متفاوتی داره و همین باعث شده 1 ساعت زندگی در اون سیاره معادل 1 سال زندگی در زمین باشه حالا همین سرعتُ بلفرض 500 کیلومتر در ساعت در نظر بگیر در حالت ایستاده نسبت به زمین خودمون و یک موتور جت هم داری که 500 تا سرعت میرسه و این 500 کیلومتر در ساعت حرکت کردن میشه معادل 1000 کیلومتر در ساعت حرکت کردن روی زمین حالت عادی
و ماده متلاشی میشه ولی انرژی که متلاشی نمیشه
چنین چیزی خیلی قبل تر از اینکه توی طبیعت مشاهده بشه توی فیلمای علمی تخیلی تصور شده بود صفینه هایی که با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت می کنن نگفتن با سرعت نور حرکت می کنن معمولا بهش میگن پرش وقتی موتور نوریُ روشن می کنن ابتدا یک نیروی مغناطیسی قوی دوروبر صفینه ایجاد میشه که دیده میشه و پرشُ انجام میده
نظریه نسبیت تا الان باید زندگی هارو متحول می کرد و مارو راحت به فضا می برد و به انرژی بینهایت هم رسیده بودیم ولی کو؟
تو به من میگی ساختار جهانُ ساده گرفتم ولی اینطور نیست و این شمایین که ساختار جهانُ با بت قرار دادن یک دانشمند ساده گرفتید و جمع آوری علمُ به شکل اصولی نادرست انجام میدید
ما هنوز ساختار کره زمینُ نمی دونیم بعد واسه ساختار جهان قانون گذاشتیم و انقدر هم بهش پایبندیم که انگاری واقعا درستن و همش همینه و هرچیز جدید فقط کشف بحساب میاد
چرا عوام فریبی می کنید .جبر علم نیست .جبر خودش را نمی تواند ثابت کند.
مقاله شما کاملا واهی است .
اصل آن را برای من بفرستید تا نقد کنم
با تشکر
😆 😂 🤣
…ید با این ترجمه کردنتون
با احترام
سپاس🙏