4 مرحله اصلی که هنگام دروغ گفتن به خود پشت سر میگذاریم
آیا تا به حال به خودتان دروغ گفتهاید تا از پذیرش حقیقتی که برایتان غیر قابل تحمل است طفره بروید؟ طبق تحقیقات جدید، شما در این مورد تنها نیستید. طبق تحقیقات انجامشده و با شناسایی چهار اصل دروغ گفتن به خود یا خودفریبی، به نظر میرسد این مسئله بسیار رایج و قابل پیشبینی است. براساس این تحقیقات، چهار مرحلهی اصلی وجود دارد که هنگام دروغ گفتن به خود پشت سر میگذاریم.
4 مرحله اصلی دروغ گفتن به خود:
1. سازماندهی مجدد باورهایمان
اولین مرحله دروغ گفتن به خود که توسط محققان توصیف شده، “سازماندهی مجدد باورها” است. این مرحله متقاعد کردن خود در مورد چیزی است که تمایل داریم واقعی باشد. به عنوان مثال، آلبرت نیوئن، استاد فلسفه توضیح میدهد اگر پدری متقاعد شود که پسرش دانش آموز خوبی است، روزی که پسرش با نمرات بد به خانه بیاید، ممکن است ابتدا بگوید که موضوع مهمی نیست یا معلم مطالب را به خوبی توضیح نداده است، چون تمایل دارد واقعیت به این شکل باشد.
2. انکار هدفمندانهی حقایق
این مرحله را نیوئن و نویسنده همکارش، دکتر فرانچسکو مارکی “گزینش هدفمندانهی حقایق” نامیدهاند. این مرحلهی دروغ گفتن به خود شامل پرهیز از افراد، مکانها و چیزهایی است که میتوانند با ارائه حقایقی که خلاف باورهای شما هستند، ناهماهنگی شناختی ایجاد کنند. براساس مثال بالا، این مرحله می تواند به این صورت باشد که پدر از شرکت در جلسهی اولیا و معلمان اجتناب میکند؛ زیرا نمیخواهد با حقیقی که تمایلی به روبرو شدن با آن ندارد، مواجه شود. در این مثال، حقیقت این است که فرزندش دانشآموز خوبی نیست.
3. تردید در باور کردن
وقتی قابل باور بودن چیزی زیر سؤال رود، به راحتی میتوان به آن شک کرد. به همین دلیل است که سومین مرحلهی شناساییشده در این تحقیق “تردید در باور کردن ” است. از این گذشته دیدن به نوعی مساوی است با باور کردن. بنابراین در مواجهه با چیزهایی که قابل رویت و لمس کردن نیستند، برای افراد بسیار ساده است که حقایق مشکلساز و آزاردهنده مربوط به آن چیزها را انکار کنند.
4. تولید حقایق از ابهام
و در آخر، ما مرحلهای از خودفریبی را داریم که محققان از آن به عنوان “تولید حقایق از موقعیتی مبهم” یاد میکنند. این مرحله شامل تفسیر نادرست یک موقعیت است براساس داستانی ساختگی که همیشه در ذهن داشتهاید .با توجه به مثال بالا، اگر معلم مهربان ریاضی متواضعانه و غیرمستقیم به پدر بگوید که پسرش از عهدهی درس ریاضی بر نمیآید، پیشفرض ذهنی پدر این است که اگر مشکلی وجود داشته باشد با اظهار نظری صریح و مستقیم مواجه میشود؛ پس ممکن است مهربانی و توصیف ملایم معلم ریاضی را به عنوان یک ارزیابی مثبت از تواناییهای پسرش تفسیر کند و اینگونه به خود دروغ بگوید.
حالا زمان این است که بدانیم،
چرا این کار را می کنیم؟
مارکی و نیوئن علاوه بر اینکه میخواستند مراحلی را که ما برای دروغ گفتن به خود استفاده میکنیم، شناسایی کنند، در وهله اول میخواستند دلیل این کار را کشف کنند. نظریهی آنها در این مورد این است که ما به این وسیله تصویر بهتری از خودمان در ذهن میسازیم، اعتماد به نفسمان را حفظ میکنیم و این به ما کمک میکند با انگیزه بمانیم.
نیون توضیح میدهد : «این مراحل دروغ گفتن به خود، روشهایی مخرب برای انجام کارها نیستند؛ بلکه بخشی از سازوکار سیستم شناختی انسانها برای حفظ دیدگاه تثبیتشدهشان از خود و جهان هستند. این ساز و کار در زمان مواجهه با چالشهای جدید که نیاز به تغییرات سریع و ناگهانی دارند، به شکل بدی ظاهر میشود و باعث میشود فرد به خودش دروغ بگوید.
نتیجه
ما دوست داریم فکر کنیم با خودمان صادق هستیم و برای انکار حقایق یا راحتی به خودمان دروغ نمیگوییم. اما طبق تحقیقات این کار نه تنها رایج است، بلکه تقریباً همهی ما به یک روش یکسان خودفریبی را انجام میدهیم. بنابراین دفعهی بعد که احساس کردید ممکن است حقیقت را از ذهن خودآگاه خود دور نگه دارید، مراقب این چهار مرحلهی دروغ گفتن به خود باشید و سعی کنید خودتان را برای مواجهه با حقایق آماده کنید.
با توجه به این مطلب، آیا برای شما هم اتفاق افتادهاست که با انکار حقیقت به خودتان دروغ بگویید تا احساس بهتری داشته باشید؟
بسیار بیشتر از اونکه فکرشو بکنین رایج هست که متاسفانه یک ناهنجاری شناختی غالبا ناخوادآگاه ولی تشخیص مورد به مورد گسترده و متفاوت
عالی بود واقعا